به نام آرام بخش دلها

حرفهایی برای نگفتن...حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند وسرمایه هرکس،حرفهایی است که برای نگفتن دارد...

به نام آرام بخش دلها

حرفهایی برای نگفتن...حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند وسرمایه هرکس،حرفهایی است که برای نگفتن دارد...

شب ها و من و خیال جانان...

در زندگی آدم مشکلاتی هست که کاری از دست کسی بر نمی آید. مشکلاتی که تو اگر زیر بارشان زنده بمانی فقط می توانی تماشاگر باشی. این بخش از مشکلات یک خوبی بزرگ دارند: «اینکه فقط دست خدا هستند!» و اگر اندک ایمانی در دلت باشد می فهمی که بهترین مشکلات زندگی همین ها هستند یعنی مشکلاتی که کاری از دست کسی بر نمی آید جز خداوند.
خوبی شان این است که تنها با خدا طرفی و خیالت راحت است که خدا نه «نامرد» است که پشتت را خالی کند نه «عقده ای» است که بیهوده آزارت بدهد و نه «بخیل» است که کاری از دستش بربیاید و نکند و نه «ناتوان» است که کاری از دستش برنیاید و نه «کینه توز» که در حالت گرفتاری بخواهد تلافی گذشته ها را سرت دربیاورد، نه «رشوه خوار» است ، نه «پارتی باز»! شاید تنها خلصت خداوند که تحمل ش برای ما سخت باشد «حکیم» بودنش است. یعنی اگر دل به حکمتش بدهی می بردت آنجا که آرزویش هم در ذهنت نبود. فقط باید آنقدر بزرگ دل باشی که در مسیر حکمت خداوند کم نیاوری.

اینها را برای خودم نوشتم که این ایام دست بسته پیشش نشسته ام و با چشم های اشکبار و دل لرزان از او می خواهم که یاری ام کند!

شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟
من به این چاره ی بیچاره دچارم هر شب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد