چه حالی دارد مرد زندانی که می داند پایان حبس زجرآورش، اعدام است،
نه آزادی!!! و این روزها با تمام وجود این حس را درک می کنم.
می توان حبس را تحمل کرد به شرط انکه آزادی در کار باشد، می توان دوری را تحمل کرد به شرط آنکه رسیدنی در راه باشد.می توان داروی تلخ را نوشید به شرط آنکه درمانی را امید باشد.اما چه کند مردی که
« فرصتی برای آزادی ، راهی به رسیدن و امیدی به درمان ندارد»